سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فلسفه وضو و نماز از دید متافیزیکی اصولا" قبل از خواندن نماز وضو می گیریم .قبل از انجام هر کاری توصیه شده که باید با وضو انجام گیرد. در زمانی که بدن انسان به هر دلیل ناپاک می گردد توصیه به غسل و وضو شده است. ما که مسلمانیم فلسفه غسل و وضو و خیلی از اعمال دینی را نمی دانیم و فقط طوطی وار انجام می دهیم و باید گفت که دانش و آگاهی نور است , حرکت در شاهراه است که در نهایت ، انسان را به سر منزل مقصود می رساند. بعلاوه دانش و آگاهی از چیزی می تواند اعتقاد و التزام انسان را نسبت به آن افزایش دهد و دید انسان نسبت به موضوع مربوطه را وسیعتر گرداند. بنابراین اگر وضو, نماز و دیگر اعمال را با دانش و تدبیر انجام دهیم , به نور می رسیم . باید ذکر کرد که علاوه بر موارد واجب , در احادیث آمده که به هنگام تب , سردرد , عصبیت , دل پیچه و غیرو وضو بگیرید . دلیل آن چه می تواند باشد ؟ چرا در وضو مردان باید از پشت آرنج آب بریزند ولی خانمها باید از قسمت تای دست (جلو) اینکار را انجام دهند؟ چرا بهتر است بعد از وضو بدن را خشک نکنیم؟ فلسفه سجده چیست ؟ چرا گفته شده اگر مهر را کمی جلوتر از حالت عادی قرار دهیم بهتر است ؟ فلسفه ذکر چیست و هزاران سوال دیگر که یک مسلمان موظف به دانستن آن است . سعی شده که در این مختصر , با استفاده از کتب اساتید فن و سایتهای مختلف به سوالات فوق تا حدودی پاسخ داده شود. در اینجا به مشاهده اتفاقاتی که در چاکراها و هاله فرد در هنگام عمل وضو روی می دهد , پرداخته می شود. بررسی وقایعی که برای هاله و چاکراها در هنگام نماز روی می دهد خود جای تحقیق فراوان دارد. اما قبل از آن بهتر است که به یک مورد علمی اشاره کنم. باید گفت که توسط دوربینهای مخصوص هاله بینی می توان به شکل هاله در هنگام اعمال فوق پی برد . بنابراین لازم می دانم در ابتدا در باب این ابزار توضیحی ارایه کنم. در واقع برای دیدن هاله باید چشم انسان شرطی شود واین امر بهتر است که بوسیله عینکهای مخصوص با لنزهای رنگی صورت گیرد. البته بدون ابزارهای فوق هم می توان به این مهم دست یافت ولی زمان می برد. از راه عکسبرداری kirlian (عکسبرداری پیشرفته ای که دانشمند روسی سیمون د. Semjon D. و همسرش والنتینا ک . کرلیان Valentina K. Kirlian تهیه وثبت کرده اند ) این تشعشعات را می توان مشاهده کرد که در زیر نمونه های از آن در انسان , قارچ , گیاه و غیرو آورده شده است . شکل1- هاله های اطراف دست توسط عکسبردلری کرلیان Click the image to open in full size. باقی در ادامه مطالب...... Click the image to open in full size. شکل2- هاله های اطراف یک نوع قارچ که سمت راست بطور مصنوعی وسمت چپ بطور طبیعی رشد کرده Click the image to open in full size. شکل3- هاله های اطراف یک برگ باید گفت که امواج هاله از مادون قرمز و ماورای بنفش تشکیل شده است . در طرحهای علمی عینکها و لنزهای مخصوص , از چشم انسان در برابر این امواج محافظت بعمل می آید. البته نتایج مشابهی ممکن است بدون استفاده از عینک حاصل شود و آن حساس شدن چشم با خیره شدن به یک صفحه زرد رنگ است که اعصاب شبکیه را نسبت به رنگ قرمز و سبز خسته می کند و همان موقع حساسیت بیشتری نسبت به رنگ آبی حاصل می گردد. در زیر نمونه ای از عینک مشاهده چاکراها هم آورده شده . رنگ دسته هر عینک , نوع چاکرایی را که با آن عینک می توان مشاهدا کرد نشان می دهد. مثلا" رنگ قرمز دسته , عینک مربوط به مولادهاراچاکرا (چاکرای اول است ) و رنگ سبز مربوط به آناهاتا چاکرا (چاکرای قلب ) می باشد که از سایت (www-assets_eyeglasses_com) گرفته شده است . Click the image to open in full size. شکل4- عینک مخصوص مشاهده چاکرای قلب (چون رنگ دسته سبز است) اکنون باید گفت که وضعیت انرژیکی انسان قبل و بعد از عمل وضو را می توان مقایسه نمود. مشاهده شده که عمل وضو بیشتر چاکراها و نادی ها (کانالهای انرژی) را فعال و بزرگ می کند. در اینجا لازم می دانم که مطالبی را از کتاب انرژی درمانی (چو-آ-کوک سویی ) که مترجم آن جمشید هاشمی (آرام) می باشند بدلیل جالب و علمی بودن عینا" ذکر کنم : " مشاهده شد که انجام عمل وضو بطور کلی اکثر چاکراها و کانالهای انرژی را بزرگ و فعال می کند . اما نکته جالب آن است که در این عمل , میزان افزایش در چاکراهای پایینی بسیار بیشتر از چاکراهای بالاییی است . یعنی اگر چاکراهای بالایی تا 5/1 برابر بزرگتر شده اند , چاکراهای پایینی ( قاعده ای , جنسی و نافی) به راحتی تا دو برابر و حتی بیشتر رسیده اند . و ایشان می نویسند که : " در ادامه رعایت چنین آدابی است که تجربیات خداشناسی آغاز می شود . بررسی انرژیکی وضو , پیوند زیبای آن با فریضه ای همانند نماز را به خوبی نشان می دهد. به هنگام پرداختن به نماز , سیل انرژی عظیمی برنمازگزار جاری می شود. تمیز بودن کانالهای انرژی فرد و فعال بودن چاکراهای وی , باعث می شود تا انرژی الهی به میزان بیشتری جذب و درک شود و بطور کلی پتانسیل نمازگزار برای مبادله میزان انرژی بیشتر فراهم شود. لذا توصیه می شود قبل از پرداختن به هر عمل دیگری –همانند قرائت قرآن یا دعا خواندن –با وضو باشیم . این عمل باعث می شود تا آنچه که از آن قرائت یا دعا قرار است نصیبمان شود, دو چندان شود. ". هنگامی که نیت بر عمل وضو صورت می گیرد (ولو در ذهن ) "ریسمان روحی" –(که توسط روشن بینان دربالای سر هر انسان مشاهده شده و در افراد معمولی به نازکی تار عنکبوت است ولی در افراد پیشرفته روحی تا یک سانتیمتر می تواند ضخامت داشته باشد) درخشانتر و قطورتر می شود. در واقع محل آن در ساهاسرارا چاکرا (چاکرای هفتم ) است و همانطور که می دانیم این چاکرا سرچشمه و نقطه شروع تجلی تمام چاکراهاست. در ادامه باید گفت که هرچه چاکرای ساهاسرارا بیشتر باز باشد میزان گره ها و قفلهای شش چاکرای باقی مانده باز شده و انرژی هایشان با بالاترین فرکانسهای ممکن ساطع می گردد. به محض اینکه چاکرای تاج کاملا" آگاه شود , کار جذب انرژی کیهانی اش به پایان می رسد و شروع می کند به تشعشعات انرژی بر طبق آکورد خودش.واین است آن رمزی که می گویند باید همیشه نیت خیر داشته باشید. با تفکر به نیکیها و داشتن نیت پاک هر لحظه بر میزان باز شدن ساهاس رارا افزوده می گردد. که با قطورتر شدن آن انرژی روحی بیشتری (شیوا) بدرون فرد وارد می گردد (وجه خالص انرژی الهی) . حال با شروع عمل وضو , ابتدا صورت را می شوییم , پوست بدن قابلیت جذب و نگهداری میزان زیادی انرژی را در خود دارد . انرژی های اضافی که ناشی از مشغله ها , استرسها , امواج منفی و دیگر موارد است در ان هستند. ما حداقل در روز سه بار وضو می گیریم و با اینکار سه با ر پاکسازی صورت می پذیرد. البته میزان انباشت انرژی منفی در پوست صورت بدلیل حساسیت بیش از اندازه آن از سایر جاها بیشتر است. با دست کشیدن روی فکها بر چاکرای فرعی فک تاثیر می کنیم و این عمل اثر مستقیمی روی سیستم اعصاب و حافظه دارد.از نظر علمی آب قادر است مقدار زیادی انرژی در خود ذخیره سازد .حال چرا از آب سرد بجای گرم استفاده کنیم بهتر است علت آن این است که آب سرد قابلیت جذب انرژی بیشتری دارد نسبت به آب گرم(آبگرم بدلیل فاصله بیشتر بین ملکولی, خود حاوی مقدار زیادی انرژی است و قابلیت جذب زیادی ندارد). در مرحله بعد با هر دست روی دست دیگرآب میریزیم. در بیان علت آن باید گفت که اصلی ترین کانال انرژی بدن , در اصطلاح "سوشومنا" می باشد که این کانال اصلی, در ناحیه شانه ها به دو کانال فرعی تقسیم می گردد که در نهایت به دو دست می رسد . در ادامه , این کانال اصلی, در ناحیه خاجی به دو بخش دیگر تقسیم شده, وارد پاها می گردد. در امتداد این کانال اصلی , کانالهای فرعی دیگری موجود است که هر کدام به عضو و اندام خاصی بر می گردد. در جای جای سوشومنا مخروط مانندهای کوچک و بزرگی وجود دارد که دایما" در حال چرخش هستند(چاکراها). حال ما بر آرنج(برای مردان) آب می ریزیم و دست می کشیم تا انتهای انگشتان, با این کار انرژی های منفی از این کانال فرعی زدوده می شود .حرکت روبه جلو باعث تحریک این نادی و تخلیه شدید انرژی راکد و منفی در آن می گردد . لمس کردن تا کف دست و نوک انگشتان ادامه می یابد . به این می ماند که انرژی های منفی را مشایعت می کنیم تا کاملا" خارج گردد. با این عمل هم چاکراهای کف دست بدلیل لمس سریع فعال می شوند وهم بین انرژی های چپ و راست بدن تبادل و تعادل صورت می پذیرد . در توضیح تبادل دو دست باید گفت که در فلسفه قدیم چین , شناخت به سه مهم تقسیم می شود : 1-یانگ : بمعنی "روشنایی خورشید"(مثبت). از خصوصیات آن خورشید , آسمان , فعالیت , درخشندگی و خشونت است . در طرف چپ قرار گرفته و سیاهرنگ است , رقم آن فرد و سایر ارقام یانگ نیز طاق هستند. 2-این : بمعنی "فقدان روشنایی " و به معنی سایه , تاریکی است (منفی) . از خصوصیات آن زمین , ماه , عدم فعالیت , کدورت , نرمش و خلا است . در طرف راست قرار گرفته و سفیدرنگ است , رقم آن زوج (دو) و ارقامش جفت هستند. 3-تائو: وجود تضاد بین شب و روز, اختلاف روشنایی و تاریکی , گرما و سرما , خشکی و رطوبت می باشد. این قانون جوهر و چکیده عالم است. در واقع با اتصال دست چپ وراست به یکدیگر بین این دو انرژی تبادل صورت می گیرد . مرحله بعد مسح سر است. با این عمل ساهاسرارا چاکرا تحریک می گردد . قبلا" در مورد تحریک آن وتاثیرات آن در سطور پیشین توضیح داده شده است. از دیگر تاثیرات آن می تواند ایجاد تعادل بین نیمکره های چپ و راست بدن کند و به این ترتیب در احساسات و عواطف (نیمکره راست) و نیز در تفکر و منطق متعادل گردد. مرحله بعدی مسح پاهاست که دو اثر دارد. اول اینکه نیمه بالایی بدن با نیمه پایینی تبادل انرژی می کند و به این ترتیب نوعی توازن صورت می گیرد. تاثیر دوم آن تحریک چاکراهای کف پاست و این امر سبب دریافت انرژی بیشتر از زمین می گردد . به این طریق , یعنی با تداوم وضو در کارها , چاکراهای پاها همواره تقویت شده و لذا همواره انرژی بیشتری از طریق پاها وارد مولادهاراچاکرا و شوادهیستاناچاکرا (چاکرای جنسی) می گردد و به این طریق فرد کمتر دچار خستگی می گردد. به این ترتیب فرد دارای استحکام و قوت درونی می گردد. فرد با خوش بینی بر روی زمین زندگی کرده, همواره شاکر و سپاسگزار خواهد بود. ورود انرژی بیشتر به مولادهارا خیلی اهمیت دارد چراکه این چاکرا اساس نیروی حیات تمام چاکراهای بالاتر را شکل می دهد و سرچشمه نیروی حیات است. در این چاکرا منبع لایزال انرژی کندالینی (یانگ) وجود دارد . سوشومنا , آیدا و پینگالا که سه کانال اصلی انرژی بدن هستند نیز از این چاکرا شروع می شوند. در زیر جدولی ارایه شده است (از کتاب انرژی درمانی چو-آکوک سویی-ترجمه و تالیف جمشید هاشمی) که تاثیر وضو بر چاکرا را نشان می‌دهد نوع چاکرا و هاله قبل از وضو (سانتیمتر) بعد ازنیت کردن (سانتیمتر) بعد از وضو (سانتیمتر) نیم ساعت بعد (سانتیمتر) هاله سر 30 110 65 70 هاله شانه 25 110 خیلی بزرگ 70 هاله شکم 25 110 خیلی بزرگ 70 هاله پاها 20 150 خیلی بزرگ 70 مولادهارا (چاکرا 1) 25 90 خیلی بزرگ 50 سوادهیستانا (چاکرا 2) 40 90 خیلی بزرگ 100 چاکرای منگ مین 20 20 35 15 چاکرای ناف 15 20 40 30 طحال جلویی 35 25 25 15 طحال پشت 40 5 60 15 شبکه خورشیدی جلویی(چاکرا 3) 55 40 80 20 شبکه خورشیدی پشتی (چاکرا 3) 55 40 80 20 قلب جلویی (چاکرا 4) 50 50 80 100 قلب پشتی (چاکرا 4) 50 50 80 100 گلو (چاکرا 5) 50 50 110 70 آجنا (چاکرا 6)




      

على احمد پناهى


مقدّمه
یکى از پایدارترین تجلّیات روح آدمى و اصیل ترین ابعاد وجود او حسّ نیایش و پرستش است. مطالعه تاریخ زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان و هر جا بشر وجود داشته، نیایش و پرستش هم وجود داشته، اما شکل عبادت و معبود او متفاوت بوده است; از نظر شکل، از حرکات دسته جمعى موزون همراه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها و راقى ترین اذکار و ستایش ها، و از نظر معبود، از سنگ و چوب گرفته تا ذات قیّوم ازلى و ابدى منزّه از زمان و مکان، همه در پاسخ به حسّ نیایش و پرستش بوده اند.

انسان در حال پرستش، از وجود محدود خویش پرواز مى کند و با حقیقتى مى پیوندد که در آن نقص و کاستى و فنا و محدودیتى وجود ندارد و به قول انیشتین، دانشمند بزرگ معاصر، «در این حال، فرد به کوچکى آمال و اهداف بشرى پى مى برد و عظمت و جلالى را که در ماوراى امور و پدیده ها در طبیعت و افکار تظاهر مى نماید، حس مى کند.»1

اقبال مى گوید: «نیایش عمل حیاتى و متعارفى است که به وسیله آن، جزیره کوچک شخصیت ما وضع خود را در کل بزرگ ترى از حیات اکتشاف مى کند.»2

یکى از خُلق هاى ثابت، همگانى، تغییرناپذیر و نسخ ناپذیر، که زمان هیچ گاه نمى تواند در آن تأثیر داشته باشد، عبادتوپرستش است. پرستش از نیازهاى اساسى انسان است.
پرستش یعنى چه؟ پرستش یعنى حالتى که انسان از ناحیه باطنى خود به حقیقتى که او را آفریده است و خود را در قبضه قدرت او مى بیند، توجه داشته باشد و خودش را نیازمند و محتاج او ببیند. عبادت اساساً قطع نظر از هر فایده و اثرى که داشته باشد، خود یکى از نیازهاى روحى بشر است و انجام ندادن آن موجد عدم تعادل و اضطراب در روح مى باشد. در میان عبادات، نماز از جایگاه ویژه اى برخوردار است، به گونه اى که این عمل به عنوان رکن و اساس دین معرفى شده،3 و این جایگاه رفیع به خاطر نقش و جایگاه و تأثیرگذارى شگرف آن در آرامش روح و روان، دور نگه داشتن انسان ازپلیدى هاوآثارویژه تربیتى آن است.

وقتى قرآن کریم سخن از نماز به میان مى آورد، مى فرماید: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری) (طه: 14); نماز را به خاطر یاد من بر پاى دار. در آیه دیگر مى فرماید: (أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب) (رعد: 28); آگاه باشید که یاد خدا آرامش بخش دل هاست. یعنى اگر در دل کسى یاد خدا با نماز ظهور کند، آن دل مطمئن و آرام است و اضطراب و نگرانى ندارد و آن دل آباد و مهذّب است.

پس معلوم مى شود که نیاز انسان به عبادت و پرستش، یک نیاز اساسى و سِتُرگ است و نماز در میان عبادات از جایگاه ویژه اى برخوردار بوده و قطع نظر از هر چیزى، طبیب در خانه است; یعنى اگر ورزش براى شادابى مفید است، آب تصفیه شده براى سلامت جسم لازم است، هواى پاک براى هرکس ضرورى است، غذاى سالم براى انسان لازم است، نماز هم براى سلامتى روح و روان انسان لازم و حیاتى است. و آن گاه که انسان در شبانه روز ساعتى از وقت خود را به راز و نیاز با پروردگار اختصاص مى دهد، روحش را با صفا و پاک مى کند و عناصر موذى و ملال آور را به وسیله نماز از روح خود بیرون مى ریزد و عطر روح بخش معنویت و طهارت را جایگزین آن مى کند.
با توجه به جایگاه رفیع و بلند نماز در آرامش دل و صفاى باطن و با عنایت به این مطلب که این فریضه آثار و برکات معنوى و مادى و اخروى زیادى دارد، در این نوشتار سعى شده است تا به گوشه اى از آثار تربیتى و روان شناختى نماز پرداخته شود.

1. نماز و رفع نگرانى و اضطراب
اضطراب و نگرانى یکى از بزرگ ترین بلاهاى زندگى انسان ها بوده و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملا محسوس است. از سوى دیگر، آرامش یکى از گم شده هاى مهم بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را پیدا کند. اگر گزارش تلاش و کوشش انسان ها را در طول تاریخ براى پیدا کردن آرامش از راه هاى صحیح و کاذب جمع آورى کنیم، خود کتاب بسیار قطورى خواهد شد.

خداوند متعال در قرآن کریم درمان تمام نگرانى ها و اضطراب ها را یاد و ذکر خدا معرفى مى کند، آنجا که مى فرماید: (اَلاَ بِذِکرِ اللّهِ تطمئنُّ القُلوبُ)(رعد: 28); آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دل هاست.

یکى از مصادیق کامل ذکر خدا نماز است و خداوند متعال فلسفه نماز را ظهور یاد خدا در دل ها بیان کرده: (اَقِم الصلوةَ لِذِکری) (طه: 14) نماز را به خاطر یاد من به پا دار.
خداوند متعال حکیم است و حکیم کارهاى خود را از روى حکمت و تدبیر انجام مى دهد. در تشریع نماز هم رازهایى وجود دارند که به تمام آن ها نمى توان پى برد، ولى با توجه به روایات و قرآن کریم، مى توان به بعضى از آن ها دست یافت. مهم ترین راز اقامه نماز «طهارت ضمیر» است تا انسان جانش را از هرچه غیر خداست پاک کند. انسان در هر لحظه به خداى متعال و عنایت او احتیاج دارد و اگر عنایت الهى لحظه اى از انسان قطع شود، نابود و هلاک مى گردد. دل انسان تنها با یاد و ذکر خدا آرام مى گیرد و قلب انسان با ذکر و نام او نورانى و با صفا مى شود.
وقتى قرآن کریم سخن از نماز به میان مى آورد، مى فرماید: نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید: (اَقِمِ الصلوة لِذِکرى) و من به وسیله نماز در یاد شما ظهور مى کنم. اگر یاد خدا به وسیله نماز در دل ظهور کرد، آن دل مطمئن است; چون خود فرمود: (اَلاَ بِذِکرِ اللّهِ تطمئنُّ القلوبُ);با نام خدا دل ها آرام مى گیرند.

«پس دل انسان نمازگزار مطمئن است و چیزى او را نمى هراساند.»4 کسى که دلش با یاد خدا مطمئن و محکم است، آرامش روحى و روانى دارد و هیچ هراسى از غیر خدا ندارد و امیدوار و آرام است; چون متّکى به قدرت و عظمت الهى است و انوار الهى در درونش رسوخ کرده و یاد خدا عامل طمأنینه او شده است.

در سوره معارج، آیه 20 درباره اسرار نماز مى فرماید: «طبع انسان در برابر شداید جزع مى کند، و اگر خیرى به او برسد سعى مى کند انحصارطلب باشد و به دیگران ندهد، اگر رنج و شرّى به او برسد جزع و بى تابى مى کند، صبر را از دست مى دهد; و اگر خیرى به او برسد از دیگران منع مى کند، مگر نمازگزاران.»

علل نگرانى و اضطراب درون عبارتند از:

الف. احساس پوچى و بى هدفى در زندگى
گاهى ریشه نگرانى هاى آزاردهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است، ولى کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و مى داند که خداى بزرگ مالک و صاحب اختیار عالم و جزا دهنده است، از سرگردانى و اضطراب نجات پیدا مى کند. (مالکِ یومِ الدینِ)(حمد: 4)

ب. آینده تاریک و مبهم
گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف، بیمارى، درماندگى و احتیاج، همه آدمى را رنج مى دهند، اما ایمان به خداوند و اعتقاد به او و منشأ کمک و یارى دانستن او، انسان را آرام و مطمئن مى کند. (اِیّاکَ نَعْبُدُ و ایّاکَ نستعین)(حمد: 5)

ج. نگرانى به خاطر عدم دریافت پاداش
گاهى انسان براى رسیدن به یک هدف زحمات زیادى متحمّل مى شود، اما کسى را نمى بیند که به زحمت او ارج نهد و از او قدردانى کند. این ناسپاسى او را به شدت رنج مى دهد و در حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. اما هنگامى که احساس کند کسى از تمام تلاش ها و کوشش هاى او آگاه است و به آن ارج مى نهد، جاى نگرانى برایش باقى نمى ماند.5
خلاصه اینکه از طریق ذکر است که روحانیت و بُعدِ معنوى فرد بر بُعد خاکى و زمینى و مادى او غلبه مى کند و درمى یابد که شک و دو دلى خاطره اى شیطانى است، و اضطراب و پریشانى درون از وسوسه هاى شیطان ریشه مى گیرد. آن گاه که انسان در عبودیت خویش داراى اخلاص باشد و در جهت اطاعت از پروردگار خود بکوشد، خداوند متعال او را سرپرستى کرده، همّ و غم او را زایل مى سازد. در چنین وضعى، کسى که به یاد خداست، در همراهى خدا به سر مى برد و آن گاه که ابتلائات و گرفتارى ها بر انسان ذاکر یورش مى آورند و زندگانى، با رنج ها و آلامش، بر او سنگینى مى کند، از رهگذر ذکر و یاد خدا به اطمینان دست مى یابد و از قناعت و رضایت خاطر برخوردار مى شود. کسى که با یاد و ذکر خدا، خود را در حضور حق مى بیند هیچ گونه ناله و شکوه اى ندارد; زیرا جایى براى ناراحتى و اضطراب و ترس و بیم در وجود او نیست و دلش با یاد خدا آرام و مطمئن گشته است.

یکى از دانشمندان اسلامى مى گوید: از طریق ذکر، همه مخاوف و ترس ها و بیم ها از میان برمى خیزند و همه ناراحتى ها از آدمى سترده مى شوند. آن گاه که فرد به یاد خدا مى افتد، قلبش با طمأنینه، معمور و آباد مى گردد و مالامال از رضا مى شود. قلبى که آکنده از ترس و یأس بود، لطف و توجه پروردگار آن را زیر سایه خود قرار مى دهد و به این یقین و قاطعیت مى رساند که رهیدن از ناراحتى هاى درونى، سهل و هموار است و مى توان وسوسه ها را در هم کوبید و تخیّلات باطل را از خود به دور ساخت. چنین فرد ذاکرى با خداست و از هیچ امرى بیمناک نبوده، از هیچ چیزى نمى ترسد و به هیچ عارضه اى روانى دچار نمى گردد. این حالت به خاطر ثباتى، که خداوند متعال در دل او ایجاد مى کند به هم مى رسد.6(والذّکرینَ اللّهَ کثیراً و الذّکراتِ اعدَّ اللّهُ لهم مغفرةً و اجراً عظیماً)(احزاب: 35); خداوند متعال براى مردان و زنان ذاکر، مغفرت و پاداش عظیمى آماده کرده است.

اما کسى که از خدا غافل، و گرفتار تکبّر و خودخواهى باشد به خویشتن ستم مى کند; چون مى پندارد که عاقل و خردمند است و دیگران جاهل و نابخردند. ولى باید گفت: در واقع، خود او نادان ترین افراد و نابخردترین مردمان است. (وَ مَن اعرضَ عنْ ذکرى فَاِنَّ لهُ معیشةً ضنکاً) (طه: 124); آنکه از یاد من روى گردان است، زندگانى اش سختوغیرقابل تحمّل خواهد بود.
«ذاکر» کسى است که خدا نیز به یاد او است (واذکرونى اَذکُرکُم)(بقره: 152); و از من یاد کنید تا به یاد شما باشم.

آن گاه که خدا به یاد بنده اى باشد، از رهگذر خیر و ثناى خویش، در ملأ اعلى با وى مقابله به مثل مى کند; ولى وقتى دچار گناه مى گردد، احساس جرم نموده، سقوط در معاصى، وى را بیمناک مى سازد. سپس وقتى به خداى روى مى آورد و در سرّ و عَلَن، خداى را یاد مى کند، او را مشمول آمرزش خویش قرار مى دهد و همّ و غم و تنگناهاى زندگانى او را برطرف مى سازد.7
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «مَثَل البیتِ الّذى یُذکراللّهُ تعالى فیه و البیتُ الّذى لا یُذکر اللّهُ فیه مِثلُ الحىِّ و المیّت»;8مَثَل خانه اى که در آن از خدا یاد مى شود و خانه اى که در آن ذکرى از خدا به میان نمى آید مانند مَثَل زنده و مرده است.

یعنى دلى که مرکز یاد و ذکر خداست، آباد و آرام است، و دلى که از یاد خدا تهى است ویران و تاریک، و اندوه و اضطراب آن را فرا گرفته است. تنها یاد خدا و ذکر او دل ها و روح هاى پریشان را دوا مى کند و آرامش واقعى را به ارمغان مى آورد.

گاندى مى گوید: دعا و نماز، زندگى ام را نجات داده است. بدون آن ها باید از مدت ها پیش دیوانه مى شدم. من در تجارب زندگى عمومى و خصوصى خود، تلخ کامى هاى بسیار سختى داشته ام که مرا دست خوش ناامیدى مى ساختند، اگر توانسته ام بر این ناامیدى ها چیره شوم، به خاطر نمازها و نیایش هایم بوده است. دعا و نماز را مانند حقیقت بخشى از زندگى خود نمى شمارم. فقط به خاطر نیاز و احتیاج شدید روحى آن ها را به کار مى بسته ام; زیرا اغلب خود را در وضع و حالى مى یافتم که احتمالا بدون دعا و نماز نمى توانستم شادمان باشم. هرچه زمان گذشت، اعتقاد من به خداوند افزایش یافت و نیاز من به دعا و نماز بیشتر شد و بدون آن ها زندگى برایم سرد و تهى بود.9

2. نماز و پرورش تمرکز ذهن و صفاى درون
اضطراب فکرى و تنش هاى روانى از بیمارى هاى مهلکى هستند که بشریت قرن حاضر را تهدید مى کنند. روان کاوان و دانشمندان مى کوشند تا راه هاى کاهش بار فکرى انسان ها را پیش بینى کنند و براى مقطعى به فکر و روان او استراحت دهند و او را از دگرگونى هاى روحى نجات بخشند. مهار این پراکندگى هاى فکرى و تنش هاى درونى شرط نخست دست یابى به نبوغ، درایت و فهم مسائل است. به همین دلیل، کوشش مى شود مکان هایى که براى مطالعه و تحقیق در نظر گرفته مى شوند از آرام ترین و مطبوع ترین و دل انگیزترین مکان ها باشند تا امکان تمرکز ذهن و رفع نگرانى را فراهم آورند.

روان شناس معروف، ویلیم مولتون مارستن، در مجله گزیده اى از ریدرز وایجست مى نویسد: «بیشتر مردم از حیث قدرت تمرکز حواس در ارتباط با مسائلى که تصمیم گیرى در ارتباط با آن به عهده آنان نهاده شده، عاجزند و همین تشتّت و پراکندگى موجب خطا و سرگردانى آنان مى شود، در حالى که عقل انسانى اگر تمرکز قوى و شدید نسبت به امرى پیدا کند، به صورت یک ابزار جبران کننده، ایفاى نقش خواهد نمود.»

سپس با استناد به سخن یکى دیگر از روان شناسان، که به «پدر روان شناسى» معروف است، مى افزاید: «فرق نوابغ و افراد عادى، در امکان تمرکز ذهن و قواى عقلانى است، نه در توانمندى و سایر صفات فکرى.»10

نماز این عمود دین و معراج مؤمن اگر با شرایط باطنى و ظاهرى انجام شود نه تنها ذهن را در مدار تمرکز مى نهد، بلکه درون را نورانى و با صفا مى کند و اگر انسان حضور قلب و توجه در نماز را به خوبى درک کرده باشد توان آن را پیدا مى کند که در یک لحظه تمام قواى ذهنى را متوجه یک چیز بکند و در نماز این تمرین را به دفعات انجام داده است.

3. نماز; واقعى ترین لذّت
اگر مى خواهیم در امتداد زندگانى خویش، لحظاتى از جدّى ترین هیجانات روانى بهره مند شویم، و اگر مى خواهیم روح خود را به وَجد و سرور برسانیم، دقایقى چند روح خود را به نیایش و عبادت پروردگار واداریم. و اگر مى خواهیم زندگى ما اصالت داشته باشد و قابل تفسیر عُقلایى باشد باید خالق متعال را عبادت کنیم.

دیر یا زود، همه ما از این کره خاکى و از این ستارگان و آفتاب فروزان، که میلیاردها سال از زندگى آن ها مى گذرد و هنوز درخشنده اند، چشم فروبستهوباخاک تیره هماغوش خواهیم شد.

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «یا باغَىِ العِلم، صلِّ قبلَ أَنْ لاتَقْدِرَ على لیل و لا نَهار تُصَلِّىَ فیهِ»;11 اى طالب علم و دانشجو! نماز بخوان، پیش از آنکه بر شب و روزى قادر نباشى تا در آن نماز بگزارى. آرى، دیر یا زود نسیم بادهاى خزانى آخرین نفس هاى ما را در لابه لاى خود در خواهد پیچید. آیا این ستارگان زرّین خیمه لاجوردین، به ما خاک نشینان محقّر چشمک نمى زنند و ما را به اشارت نمى خوانند؟ آیا این اشاره در عین مرموز بودن، این نکته را براى ما فاش نمى سازد که:

خرامیدن لاجوردى سپهر
همان گرد گردیدن ماه و مهر
مپندار کز بهر بازیگرى است
سرا پرده اى این چنین سرسریست؟!12

خلاصه اینکه همه زمین و زمان با زبان خود به ما هشدار مى دهد و ندا مى کند که متوجه باش و در غفلت نمان. زندگى در بستر خود به پیش مى رود و در این بستر، با حوادثى درگیر است; گاهى یأس و ناامیدى و اندوه هاى ما به آخرین درجه شدّت خود مى رسند و گاهى پس از لحظاتى اندوه و غم، بارقه امیدى در دل انسان زده مى شود و یأس ها به امید و شادى مبدّل مى گردند و در طوفان سهمناک یأس و اندوه جانکاه، بارقه خیره کننده اى از گوشه مبهم جان سر مى کشد، و سراسر وجود ما را پر از فروغ مى سازد و همیشه در گوش دل ما مى گوید:

هان مشو نومید، چون واقف نیى زاسرار غیب
باشد اندر پرده، بازى هاى پنهان، غم مخور.13

در آن هنگام که شادى ها و اطمینان و کُرنش هاى ما به غیر خدا از حدّ مى گذرند; یعنى کشتیبان وجود ما، که شخصیت ماست، به جاى هدف گیرى ساحل، از روى عمد یا خطا، خود را در گرداب هاى نابودکننده ساقط مى کند و خود را به اندوه و غم و تیرگى گرفتار مى سازد. تنها یاد خدا و ذکر اوست که این تیرگى را به نور و صفا مبدّل مى کند و عبادت و نیایش اوست که چراغ راه انسان شده و این سرگشته را نجات مى دهد.

در این موقع است که احساس مى کنیم در دریایى از نور غوطهور گشته ایم و سبک بال شده ایم. مرغ سبک بال روح ما در حال عبادت و نماز از تنگناى قفس تن رها گشته، پر و بالى در بى نهایت مى گشاید. اگر این پرواز به درستى صورت گیرد، دیگر براى روح آدمى برگشتن و دوباره در زندان تاریک بدن محبوس شدن امکان نخواهد داشت; زیرا روح آدمى در آن حال که مى خواهد از خانه محقّر بدن به پرواز درآید، این کالبد خاکى را به صورت رصدگاهى درمى آورد که به سوى بى نهایت هدف گیرى شده است و هرگز دیده از نظاره بى نهایت نخواهد پوشید.

خداوندا! این مرغ ناچیز و محبوس در قفس، به تو چشم دوخته است و با لرزاندن بال هاى ظریف خود، آماده حرکت به سوى توست، نه براى آنکه از قفس تن پرواز کند و در فضاى بیکران پر و بالى بگشاید، نه; زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناورى جزقفس بزرگ ترى براى این پرنده شیدا چیزى نیست!

تنگ تر آمد خیالات از عدم
زان سبب شد خیال اسباب غم
باز هستى تنگ تر بود از خیال
زان شود در وى قمر همچون هلال
باز هستى جهان حسّ و رنگ
تنگ تر آمد که زندانى است تنگ
علّت تنگى است ترکیب و عدد
جانب ترکیب حس ها مى کشد
زان سوىِ حِس، عالم توحید دان
گر یکى خواهى، بدان جانب بر آن.14

او مى خواهد آغوش بارگاه بى نهایتت را به رویش باز کنى و به دیدار خویش بخوانى، که دیدار تو و حضور در محضر تو برایش آرام بخش ترین حالات و لذیذترین مشتهیات است.

تنها چیزى که غربت مرگبار آدمى و تحیّر اضطراب انگیز او را به روشنى و صفا مبدّل کرده خلوت با پروردگار و عبادت اوست، یاد اوست که به نهان خانه درون انسان نفوذ کرده و مأنوس تر از آغوش مادر براى کودک شیرخوار، به انسان آرامش و راحتى مى بخشد و نور الهى است که مثل چراغى فروزان از آغاز حیات انسان تا آخر عمر، به او گرمى و نشاط مى بخشد و اگر کسى با این منبع نور و روشنایى ارتباط داشته باشد، شاه راه حیات را گم نخواهد کرد. تنها دوایى که بیماران ناامید از طبابت طبیب را به آرامش و امید وا مى دارد و در بدترین حالات و پُرتشویش ترین زمان ها ـ وقتى که از همه چیز ناامید شده اند ـ نیایش و یاد خداست که با نوازشى نامحسوس دست خداوندى را به سر و صورت بیمار مى کشد، او را به هیجان درمى آورد و به زندگى امیدوار مى کند.

در روایتى نقل شده است که حضرت على(علیه السلام) به عبادت علاقه شدید داشت و مناجات با خداوند را بالاترین لذت مى دانست و بر هر لذت دیگرى ترجیح مى داد. عبادت را به خاطر شوق بهشت و ترس از جهنّم انجام نمى داد، بلکه خدا را سزاوار پرستش مى دانست.15 خلاصه اینکه براى عاشق جمال حق و جویاى سعادت، هیچ لحظه و زمانى شیرین تر و لذیذتر از خلوت با معشوق و جان جانان نیست و وقتى با اوست و در محضر اوست، به عالى ترین وجد و سرور نایل مى شود و نماز عالى ترین و نزدیک ترین راه براى رسیدن به این مقام است.

4. نماز; برطرف کننده تکبّر
انسان طالب کمال و سعادت خویش است، مى خواهد هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند گردد، و سعادت و کمال انسان در پرستش خداوند و اطاعت او نهفته است; چرا که ممکن الوجود

زمانى به کمال مى رسد که به واجب الوجود بپیوندد و نماز، این اکسیر عظیم، عبارت است از: تلاش و جلوه معنوى اشرف مخلوقات در پیشگاه خالق اکبر. در نماز، گفتارها و کردارها، همه براى تواضع و خشوع در مقابل حضرت حقّ تعالى هستند و توجه به قدرت لایزال حضرت حق و تمسّک و توکّل انسان نمازگزار بر آن منبع عظیم است و با یاد او آرام و استوار است.

امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید: «خدایا! دل هاى ما را به یاد خود از هر یادى، و زبان هایمان را به سپاس خود از هر سپاسى، و اندام هایمان را به طاعت خوداز هر طاعتى مشغول گردان.»16

با راز و نیاز و نماز است که انسان متوجّه فیض الهى مى گردد و شیرینى عبادت و سجده را درک مى نماید.

نماز اگر با شرایط خاص و مطلوب اقامه شود، انسان را تربیت مى کند و تکبّر را، که یکى از بیمارى هاى روحى و اخلاقى است، درمان مى کند.

اساس تکبّر این است که انسان خود را برتر از دیگران مى داند (خود برتربینى) و توقّع دارد دیگران به او احترام کنند و صدرنشین مجلس باشد و همه در مقابلش تعظیم کنند.17علماى اخلاق تکبّر را به سه بخش تقسیم کرده اند که یکى از آن ها «تکبّر در برابر خداوند» است و منظور از آن، که بدترین نوع تکبّر است و از نهایت جهل و نادانى سرچشمه مى گیرد، این است که انسان ضعیف خود را بنده خدا نداند، بلکه مردم را به بندگى و اطاعت خود دعوت کند.18

کسى که هر روز پنج بار با حال خضوع و خشوع، یعنى در نهایت تواضع ظاهرى و باطنى در برابر پروردگار خود مى ایستد و در هر نماز، چندین بار به رکوع و سجود مى رود و اظهار بندگى و تواضع مى کند، نه تنها در مقابل خدا، بلکه در مقابل بندگان خدا هم تکبّر نمىورزد و خود را کمتر از آن مى داند که در مقابل خالق و آفریدگار خود تکبّر و خود برتربینى داشته باشد.

امام على(علیه السلام) مى فرماید: «فَرضَ اللّهُ الایمانُ تطهیراً مِن الشرکِ و الصلوة تنزیهاً عن الکِبرِ»;19 خداوند ایمان را براى پاکى از نجاست شرک و نماز را براى پاکیزگى از پلیدى کبر، واجب گردانیده است.

امام خمینى(قدس سره) مى فرماید: «چون نماز معراج کمالى مؤمن و مقرِّب اهل تقواست، متقدّم به دو امر است که یکى مقدّمه دیگرى است:

اول. ترک خودبینى و خودخواهى; که آن، حقیقت و باطن تقواست.

دوم. خداخواهى و حق طلبى; که آن حقیقت معراج و قرب است.»20




      

5. نماز; رافع غفلت
«غفلت» داراى مفهوم گسترده اى است که هرگونه بى خبرى از شرایط زمان و مکان را (که انسان در آن زندگى مى کند) شامل مى شود، اعم از واقعیت هاى حال و آینده و گذشته خویش و صفات و اعمال خود و پیام ها و آیات حق و همچنین هشدارهایى که حوادث تلخ و شیرین زندگى، به انسان ها مى دهند. اما در اینجا، مراد «غفلت از یاد خدا» است.

خطرى که به وسیله «غفلت» و بى خبرى از «یاد خدا» متوجه سعادت انسان مى شود، بیش از آن است که غالباً تصور مى کنیم، غفلت ارکان سعادت ما را ویران مى سازد و مانند آتش سوزان، خرمن زندگى را مى سوزاند و تمام امکانات و استعدادهاى خداداد را بر باد مى دهد.

هنگامى که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به معراج رفت، خطاب هایى از سوى خداوند به او شد; از جمله اینکه «یا احمَدُ انتَ لا تغفل ابداً. مَن غَفلَ عنّى لا اُبالى بِأىِ واد هَلَک»;21 اى احمد! هرگز غافل مشو. هرکه از من غافل شود، من اعتنایى نمى کنم که او در کدام راه نابود مى شود.

این بیان به خوبى نشان مى دهد که عاقبت غفلت از خداوند، هلاکت و نابودى است; زیرا غفلت سرچشمه بسیارى از گناهان است و حتى باعث مى شود انسان از حیوانات هم پست تر گردد و در عذاب الهى گرفتار آید.

قرآن کریم در این باره مى فرماید: «به یقین، گروه زیادى از جن و انس را براى دوزخ آماده کردیم; آن ها عقل هایى دارند که با آن اندیشه نمى کنند و چشم هایى دارند که با آن حقایق را نمى بینند و گوش هایى که با آن نمى شوند; آن ها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر!; اینان همان غافلانند.» (زیرا با داشتن همه گونه امکانات هدایت،باز هم گمراهند!) (اعراف:179)

طبیعت زندگى دنیا، غفلت زاست; گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى سازد که همه چیز را فراموش مى کند، حتى خویشتن را. نماز فرصت خوبى براى بازنگرى در اعمال و بازیافتن خویشونجات ازچنگال اهریمن غفلت فراهم مى سازد. نماز، این ذکر عظیم الهى، انسان را هر روز متوجه معاد و روز جزا مى کند و باعث خروج انسان از غفلتو بى توجهى مى شود.

وقتى انسان در هر روز، چندین بار مى گوید: «مالکِ یومِ الدین»، به یاد قیامت و عظمت آن و خالق آن مى افتد و سعى مى کند با اعمال و کردار خود، به مقام قُرب الهى برسد تا سعادت آخرت نصیبش شود و به همین دلیل، متوجه و هوشیار است و به بیراهه نمى رود و اعمال خود را در مسیر سعادت و فلاح ابدى قرار مى دهد.

امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «ایُمّا مؤمن حافَظَ على الصَّلواتِ المَفروضةِ فصلّاها لِوقتِها فلیس هذا من الغافلین»;22هر فرد با ایمانى نمازهاى واجب را به موقع و به طور صحیح انجام دهد، از غافلان نخواهد بود.

میرزا جواد ملکى تبریزى مى فرماید: «اذان دعوت براى ملاقات است و همان گونه که روز قیامت براى عرضه بر خداوند فراخوانده مى شوند، در این دنیا هم با اذان، مؤمنان به مجلس حضور و معراج و زیارت حضرت پروردگار خوانده مى شوند.»23و این احساس حضور در محضر حق، انسان را از غفلت و بى خبرى خارج مى سازد و متوجه مى کند که باید هوشیار باشد و وظایف بندگى را به خوبى انجام دهد تا در محضر حق شرمنده و نادم نباشد.

6. نماز; احیاگر فضیلت ها
اگر انسان نماز را با شرایطى که شرع مقدّس بیان فرموده و توصیه کرده است انجام دهد، خصلت ها و فضیلت هاى انسانى در وجودش زنده مى شوند و انسان را به سوى تربیت عالى بشرى رهنمون مى گردند. مسئله نیّت پاک و اخلاص در آن، انسان را به گونه اى تربیت مى کند که در هر کارى، هدفى عالى و خدایى داشته باشد و کارها را با توجه به هدف و مقصدى پاک انجام دهد و در کارش جز راستى و صداقت و امانت چیزى نباشد. چگونه ممکن است بنده اى که به مبدأ و معاد (مالکِ یومِ الدّین) معرفت دارد، روزى پنج بار، راستى و صداقتورزى با خدا را با نیت خالص تمرین کند و این خصیصه در دیگر کارها و شئون زندگى اش اثر نگذارد؟! آنکه با خداى خویش صداقت دارد، مطمئناً با بندگان خدا نیز صادق است و نمى تواند اهل ریا و شرک و نفاق و فریب باشد.

انسان در نماز روح تشکّر و سپاسى را که از خصال عالى انسانى است، در خود تقویت مى کند. اینکه در ضمن نماز، به پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)سلام مى دهیم و از خدا مى خواهیم که بر او و خاندانش درود بفرستد، در واقع نوعى تشکر و قدردانى از مروّج نعمت هاى بزرگ نماز و اسلام است. انسان نمازگزار تسلیم قضاى پروردگار است و تنها به او امید دارد و از او کمک مى طلبد: (ایّاکَ نعبدُ و ایّاکَ نستعین) و از این رو، در زندگى صبور و قانع است و احساس خشنودى مى کند; چون راضى به رضایت حق تعالى است. «نماگزار با گفتن (ایّاکَ نعبدُ و ایّاکَ نستعین)، هرگونه حاکمیت غیر خدا را محکوم مى کند، هرگونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرت هاى پوشالى را نفى مى نماید و به نمازگزاران، درس عزّت در سایه بندگى خدا مى دهد، تا بنده و برده غیر خدا نشوند و از تهدیدها و تطمیع هاى دیگران، نلغزند و راه خدا را کنار نگذارند.»24

7. نماز; باعث روشنى دل
نماز معراج مؤمن است و این معراج و عروج نه در فضاى باز آسمان، بلکه در فضاى معنویت و بندگى است و براى رسیدن به قرب پروردگار و رسیدن به آرامش کامل. وقتى چنین شد، باعث شکفتگى و طراوت وجود و روشنى دل انسان مى شود و نور الهى در درون انسان و جوهره وجودى انسان حلول مى کند و از این رو، پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «جَعَلَ اللّهُ قُرةَ عینى فى الصلاةِ»;25 خداوند روشنایى چشم و خوشحالى ام را در نماز قرار داده است.

مراد از «روشنى چشم» در این روایت، روشنى دل و درون است و اگر هر انسانى نماز را با شرایطش انجام دهد، همین روشنى و صفاى دل در او ایجاد مى شود و به انبساط خاطر نایل مى گردد.

الکسیس کارل مى گوید: «نیایش در روح و جسم تأثیر مى گذارد و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را توأماً تقویت مى کند. در چهره کسانى که به نیایش مى پردازند، حسّ وظیفه شناسى، قلّت حسد و شرارت و حسّ نیکى و خیرخواهى نسبت به دیگران نمایان مى شود. نیایش خصایص خود را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فردى نشان مى دهد: صفاى دل، متانت رفتار، انبساط خاطر، شادى بى دغدغه، چهره پُر از یقین، استعداد هدایت، آمادگى براى پذیرش حق و راضى بودن به رضاى پروردگار.»26 و عالى ترین نوع عبادت و نیایش، نماز است که به عنوان رکن دین و «مُخّ عبادت» معرفى شده است.

امام سجاد(علیه السلام) در مناجات «خمس عشره» عرض مى کند: و مشاهده تو تنها حاجت و نیاز من، و نعمت هم جوارى با تو مطلوب من، و مقام قرب تو فراخناى خواهشم است. شادى و آرامش من در مناجات تو نهفته، و دواى بیمارى و شفاى قلب سوزانم و فرو نشاندن حرارت دل و برطرف شدن اندوهم نزدتوست. پس تو در هنگام وحشت و ترس، انیس و مونس من باش و عذر لغزش هایم را بپذیر و از زشتى هایم درگذر.27

8. نماز; باعث امید و نشاط
در برنامه شبانه روزى، هر انسانى اگر بخواهد با روانى شاداب و روحیه اى بالا و خوب با مشکلات زندگى مواجه شود و با امید و اطمینان آن را ادامه دهد، باید به نماز و دعا پناه ببرد و از آثار روانى و معنوى آن برخوردار باشد و از این رو، پیروان تمام ادیان الهى تا زمانى که زنده اند، باید نماز را برپا دارند و آن را ادامه دهند; زیرا نماز در سعادت و سلامت روان آن ها نقش عمده اى ایفا مى کند.28 ایمان به خدا و راز و نیاز با او به انسان امید و توان مى دهد; احساس مى کند به پناهگاه مطمئن و باقدرتى متّکى است و بدین دلیل، احساس نشاط و توانمندى مى کند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمتورحمت قطع باشد، احساس دل تنگى و نگرانى در او ایجاد مى شود و به بیمارى هاى روانى گرفتار مى آید.

به این حقیقت روان شناسان و روان کاوان بزرگى همچون یونگ، اریک فروم، ویلیام جیمز و دیگران اشاره کرده اند و ایمان به خدا را اساس و پایه پیش گیرى و معالجه بیمارى روانى مى دانند.29

دیل کارنگى (Dale Carnegie) مى نویسد: «هنگامى که کارهاى سنگین، قواى ما را از بین مى برد و اندوه ها هر نوع اراده اى را از ما سلب مى کند و بیشتر اوقات، که درهاى امید به روى ما بسته مى شود، به سوى خدا روى مى آوریم. ولى اصلا چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدى بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله خواندن نماز و دعا و بجاى آوردن حمد و ثناى خداوند، قواى خود را تجدید نکنیم؟»30

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «پروردگارا! تو از هر مونسى براى دوستانت مونس ترى و از همه آن ها براى کسانى که به تو اعتماد کنند، براى کارگزارى آماده ترى. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده مى کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى و میزان معرفت و بصیرتشان را مى دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دل هاى آنان در فراق تو بى تاب. اگر تنهایى سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونس آن هاست و اگر سختى ها بر آنان فرو ریزند به تو پناه مى برند.»31

9. نماز و جلب رحمت پروردگار
خداى متعال، لطف ویژه و اقبال خاصّى به نمازگزاران دارد، و روى آوردن پروردگار به بنده، سبب کاملى براى سعادت و رستگارى اوست. روى آوردن خدا به بنده به معناى آمرزیدن گناهان و برآوردن حاجات و آباد کردن دنیا و عقباى او و نزدیکى به بارگاه یزدان و برخوردارى از لطف و رحمت ایزدى و سعادت ابدى است.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لُو یعلم المصلّى ما یغشاهُ من جلال اللّه ما سَرَّهُ أَن یُرفَعَ رأسُهُ مِن سُجودِهِ»;32 اگر نمازگزار مى دانست که چگونه رحمت خدا او را فرا گرفته است سر از سجده برنمى داشت.

میرزا جواد ملکى تبریزى مى فرماید: «بدان که سجود از افضل اعمال بدنى است، و از امام صادق(علیه السلام)روایت شده که فرمود: نور را در دو چیز یافتم: در گریه و سجده، و براى سجده فضیلت هاى زیادى است; از جمله آمده است که جمعى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خواستند که از طرف خدا بهشت را براى آنان تضمین کند، حضرت فرمود: با این شرط که مرا به طول سجده یارى کنید. آنان پذیرفتند. حضرت هم بهشت را براى آنان ضمانت فرمود.»33

و این سجده و نماز باعث مى شود که انسان مقرّب درگاه الهى شود و از اولیاى الهى به حساب آید و فاصله او با منبع فیض و رحمت کم گشته، به اقیانوس رحمت و برکات الهى متصل شود.

على(علیه السلام) مى فرماید: «الصلاةُ قُربانُ کلِّ تقى»;34 نماز موجب تقرّب هر پرهیزگارى است.

نماز و یاد خدا باعث مى شود که غبار گناه از دل انسان زایل شود و نور و رحمت الهى در آن جاى گیرد و هرقدر انسان با اقامه نماز، روح خود را منوّر کند، به خدا نزدیک تر مى شود و از دریاى رحمت الهى بیشتر فیض مى برد و به جایى مى رسد که جزو اولیاى الهى مى گردد و کسى که جزو اولیاى الهى قرار گیرد، هیچ حزن و نگرانى ندارد و برکات الهى او را احاطه مى کنند. قرآن کریم مى فرماید: (أَلا إِنَّ أَولیاءَ اللّهِ لا خوفٌ عَلَیهِم وَ

لا هُم یَحزَنونَ) (یونس: 62); اولیاى خدا خوف و حزنى ندارند و غم و اندوهى بر آنان نیست.

«اولیاى خدا کسانى هستند که میان آنان و خدا حایل و فاصله اى نیست، حجاب ها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان مى بینند که هیچ گونه شکّ و تردیدى به دل هایشان راه نمى یابد، و به خاطر همین آشنایى با خدا، که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است، ما سواى خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است. کسى که با اقیانوس آشناست، قطره در نظرش ارزشى ندارد، و کسى که خورشید را مى بیند نسبت به یک شمع بى فروغ اعتنا نمى کند.»35

از این مطالب، روشن مى شود که نماز باعث رحمت و برکات الهى بر انسان است و موجب تقرّب انسان به خداست، نمازگزار از اولیاى الهى محسوب مى شود، و اولیاى الهى ترس و حزن و اضطرابى ندارند; زیرا خوف و اضطراب به خاطر احساس تنهایى و نداشتن ملجأ و پناهگاه و به خاطر ترس از آینده است. اما کسانى که به دریاى رحمت الهى راه پیدا کرده اند و هر روز پنج بار خود را با آب زلال معرفت شستوشو مى دهند، دل هایشان نورانى و پاکیزه است و نگرانى و هراسى ندارند و غم و اضطرابى که دیگران نسبت به گذشته و آینده دارند، به وجود آن ها راه ندارد و امنیت و آرامش واقعى بر وجود آن ها حکمفرماست و به فرموده قرآن کریم: (اولئِکَ لَهُم الأَمن)(انعام: 82); آن ها در امنیت و آرامشند و به تعبیر دیگر، دل هایشان به یاد خدا آرام و مطمئن است.

10. نماز; مانع زشتى و منکر
آن گاه که انسان دست از مادیات مى شوید و با لباسى پاکیزه از نجاست ظاهرى و غصب و درآمد حرام به پیشگاه خدا روى مى آورد و در نماز خود، از خداوند رحمان و رحیم یاد مى کند و از او یارى مى خواهد که به راه راست هدایتش کند، و او را همراه با ستمگران و گم راهان مغضوب درگاهش قرار ندهد (سوره حمد) و این برنامه را در پنج وقت شبانه روز و در هر نماز تکرار مى کند و در جوّى معنوى مملوّ از یاد خدا و توجه به دستورات او و دورى از گناه و نافرمانى خدا قرار مى گیرد، این حالت معنوى و توجه، غفلت را از او دور ساخته، از گناه و معصیت پروردگار بازش مى دارد.

خداوند متعال در قرآن مجید مى فرماید: (اَقمِ الصلوةِ اِنَّ الصّلوةَ تنهى عَن الفحشاءِ والمنکرِ)(عنکبوت: 45); نماز را بپا دار، که همانا نماز انسان را از پستى و پلیدى باز مى دارد.

محمّد بن سنان از حضرت رضا(علیه السلام) روایت مى کند که حضرت در پاسخ پرسش هاى او درباره فلسفه نماز نوشتند: «علت نماز آن است که نماز اقرار به ربوبیت خداوند بزرگ، نفى شریک براى او، قیام در پیشگاه او با حالت فروتنى و خضوع و درخواست آمرزش گناهان، و نهادن پیشانى به خاک به منظور تعظیم خداوند بزرگ، و نیز بدان منظور است که انسان همواره به یاد خدا باشد و او را فراموش نکند و با حالت فروتنى و کُرنش، پیشرفت امر دین و دنیاى خود را بخواهد. علاوه بر این، نماز در پنج وقت موجب مداومت یاد خدا و یاد قیامت مى شود و این ذکر مداوم و قیام در پیشگاه حضرت حق، انسان را از آلودگى به گناهان حفظ مى کند و از فساد باز مى دارد.»36

البته وقتى نماز این خاصیت را خواهد داشت که انسان آن را با آداب و شرایط خاص خودش بجاى آورد و نماز را کامل و درست انجام دهد و گوش به فرمان نماز باشد و با حال معنوى و معرفت ویژه این عبادت سِترگ را انجام دهد.

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «کسى که به فرمان نماز توجه نکند، نمازش نماز کامل نیست، و اطاعت از فرمان نماز آن است که خویش را از گناه و معصیت حفظ کند.»37

البته ممکن است گاهى خاصیت بازدارندگى نماز سریع و فورى نباشد، و پس از مدتى نمازگزار را از گناه بازدارد. «روایت شده است که جوانى از انصار پشت سر پیامبر نماز مى خواند، ولى مرتکب فحشا مى شد، این خبر را به پیامبر اسلام رساندند، حضرت فرمود: نمازش سرانجام، روزى او را از گناه باز مى دارد. چیزى نگذشت که توبه کرد.»38

بنابراین، خاصیت بازدارندگى نماز به دلیل همان توجه قلبى به خدا و فرمان او و خاصیت معنوى نماز است و هر قدر انسان نماز را بیشتر با حضور قلب و توجه به معنا و فلسفه نماز و محتواى آن بخواند، به همان اندازه براى او سازنده بوده، به حالش مؤثر و مفید خواهد بود، و اگر انسان بخواهد بداند که از نماز چقدر بهره مى برد، باید ببیند نماز تا چه اندازه در عمل و رفتار او اثر گذاشته است.

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «و انِّها لَتُحطُّ الذُّنُوبَ حَطَّ الورقِ و تُطَلِّقُها اطلاقَ الربقِ»،39 نماز گناهان را مى ریزد; مثل ریختن برگ درختان، و آزاد مى کند گناه کار را; چنان که کسى را از بند بگشایند.

در روایتى هم حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لو کان على باب دارِ احدکم نهرٌ و اغتسل فى کل یوم منه خمسَ مرّات أکانَ یبقى فى جسدهِ مِن الدّرنِ شىءٌ؟ قلتُ: لا. قال: مثَلَ الصلوةِ کمثَل النهرِ الجارى کُلَّما صلّى صلاةً کفرت ما بینهما من الذنوبِ»;40 اگر جلوى در خانه شما نهر آبى باشد و هر یک از شما هر روز پنج نوبت در آن آب خود را شستوشو دهد، آیا از چرک و پلیدى چیزى در بدنش باقى مى ماند؟ راوى مى گوید: عرض کردم: نه، یا رسول الله. فرمود: نماز در پنج وقت شبانه روز همانند آن نهر جارى است. هر وقت بنده نماز مى خواند گناهان او پوشیده مى شوند.

انسان وقتى متوجه باشد که یاد خدا و ذکر خدا باعث آمرزش گناهان مى شود و نماز انسان را شستوشو مى دهد، نگرانى و اضطرابش کاهش یافته، به رحمت خداوند امیدوار مى شود;چون گناهومعصیت باعث نگرانى و تشویش است و نماز انسان را از نگرانىو دلهره خارج مى کند و نورانیت و صفاى درونى در او ایجادمى کندو دل به رحمانیتو کرَم خداوندمتعال مى سپارد.

شیطان یکى از دشمنان قسم خورده انسان است که به هر طریق ممکن، سعى در گم راه کردن انسان دارد و یکى از شیوه هاى شیطان براى گم راه کردن انسان ها، ترساندن و ناامید کردن آن هاست; به این معنا که انسان ها را نسبت به آینده ناامید مى کند و بذر هراس و نگرانى در دل انسان ها مى پاشد و روح امید و نشاط را از انسان مى گیرد.

استاد محمدتقى مصباح مى فرماید: «ترساندن انسان و ناامید کردن او، یکى دیگر از کارهاى شیطان است که انسان را نسبت به آینده خویش بیمناک مى سازد و از این رهگذر، مانع وى مى شود از انجام کارهاى خیر.»41

خداوند در قرآن مى فرماید: (الشیطانُ یعدُکُمُ الفقر)(بقره: 268); شیطان به فقر و ندارى وعده مى دهد و بدین وسیله، شما را از کارهاى مفید اجتماعى و اخلاقى باز مى دارد.

یکى از چیزهایى که انسان را از گزند و انحراف شیطان نگه مى دارد، نماز و یاد خداست.

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «الصَّلوةُ حِصنٌ من سَطواتِ الشیطان»;42 نماز قلعه اى است که انسان را از حملات شیطان نگاه مى دارد.

شیطان، مردم را از اطاعت پروردگار به اطاعت خود مى خواند، اما نماز آنان را به فطرت اصلى شان سوق مى دهد و در قلعه امن الهى قرار مى دهد و از تیرهاى زهرآلود شیطان محافظت مى کند. از این رو، نماز موجب افسرده گشتن شیطان هاست. دور کردن شیطان، یعنى قرار گرفتن در حریم امنیت الهى و آرام گرفتن به یاد و ذکر خداى سبحان.

انسان ها از طریق نماز به جایى مى رسند که قرآن کریم درباره آنان مى فرماید: (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لاَ بَیعٌ عَنْ ذِکرِاللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ) (نور: 37); مردانى که ایشان را هیچ تجارت و معامله اى از یاد خدا و اقامه نماز باز نمى دارد.

حضرت على(علیه السلام) هنگام تلاوت این آیه شریفه، تصویرى ذهنى و چهره اى معنوى از ذاکران خدا به دست دادند و در بخشى از آن فرمودند: «فرشتگان گرداگردشان حلقه مى زنند; رحمت و آرامش جسم و جان بر آنان فرود مى آید و درهاى آسمان به رویشان باز مى گردد. در این سفر روحانى، در جایگاهى که در آن خدا از احوالشان آگاه است، کرسى هاى کرامت برایشان نهاده است، سعیشان مرضىّ خداوند و مقامشان نزد او محمود است، بوى خوش نیایش به درگاه خدا را استشمام مى کنند و آمرزش او را امید مى دارند.»43

رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «تا زمانى که فرزندان آدم بر نمازهاى پنج گانه مواظبت دارند، شیطان پیوسته از آنان دور مى شود. پس آن گاه که آن ها نماز را تباه گردانند و حق آن را ادا نکنند، جرئت و جسارت شیطان بر آنان زیاد مى گردد و آنان را به گناهان بزرگ مى اندازد.»44

و آیا به راستى چنین نیست؟ آیا امروز، شیطان ها و صاحبان فرهنگ هاى شیطانى، از نماز، این سلاح مؤثرى که در دست مسلمان هاست، نمى ترسند؟! آیا درصدد آن نیستند که نماز،

این حربه فرهنگى مؤثر و این دژ محکم الهى را در هم بشکنند و امّت اسلامى را گرفتار فحشا و منکر و بى هویّتى و تشویش و نگرانى کنند؟

امام خمینى(قدس سره) درباره «سفر عشق» فرمودند:
 

با دل تنگ به سوى تو سفر باید کرد   از سر خویش به بت خانه گذر باید کرد
پیر ما گفت: زمیخانه شفا باید جست   از شفا جستن هر خانه حذر باید کرد
آنکه از جلوه رخسار چو ماهت پیش است   بى گمان معجزه شقّ قمر باید کرد
گر دل از نشئه مى دعوى سردارى داشت   به خود آیید که احساس خطر باید کرد
مژده، اى دوست که رِندى سر خم را بگشود   باده نوشان! لب از این مائده تر باید کرد
در ره جُستن آتشکده سر باید باخت   به جفاکارى او سینه سپر باید کرد
سر خُم باد سلامت که به دیدار رُخش   مست ساغر زده را نیز خبر باید کرد
طرّه گیسوى دلدار به هر کوى و درى است   پس به هر کوى و در از شوق سفر باید کرد.45


خلاصه آنکه این نماز و این عبادت با عظمت، انسان را در ابعاد گوناگون وجودى اش تربیت مى کند و از او انسانى کامل و بلندمرتبه مى سازد و او را به سوى سعادت دنیوى و اخروى رهنمون مى گرداند.

بیاییم حق این معجون انسان ساز را به خوبى به جاى آوریم و به وسیله آن در آسمان ها به پرواز درآمده، به قلّه هاى بلند معنویت و کمال نایل آییم. ان شاءاللّه.


پى نوشت ها:
1و2ـ حسین واعظى نژاد، طهارت روح، 1381، ص 20 / ص 21.
3ـ قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): «إنَّ عَمودَ الدّین الصلاة.» (شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 3، ص 23.)
4ـ عبدالله جوادى آملى، اسرار عبادات، 1376، ص 40.
5ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 10، ص 211.
6ـ محمّد غزالى، مکاشفة القلوب، ص 145 و 147.
7ـ عبدالوهاب بن احمدشعرانى،کشف الغمّه، ج 1، ص 337 و 340.
8ـ رضى الدین حسن بن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، 1412 هـ.ق، ص 310.
9ـ مهاتما گاندى، همه مردم برادرند، ترجمه محمود تفضّلى، 1366، ص 106.
10ـ عفیف عبدالفتاح طیّار، روح الصلاة فى الاسلام، ص 31.
11ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 79، ص 227.
12ـ ابوالقاسم فردوسى، شاهنامه.
13ـ حافظ، دیوان.
14ـ جلال الدین محمد مولوى، مثنوى معنوى، تصحیح قوام الدین خرمشاهى، دفتر اول، ص 138.
15ـ عباس عزیزى، نماز و عبادت امام على(علیه السلام)، نبوغ، 1379، ص 25.
16ـ صحیفه سجادیه، ترجمه علینقى فیض الاسلام، تهران، 1394 ق، دعاى یازدهم، ص 90.
17و18ـ ناصر مکارم شیرازى، اخلاق در قرآن، 1378، ج 2، ص 45 / ص 47.
19ـ نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، 1372، حکمت 244.
20ـ روح اللّه الموسوى الخمینى، آداب الصلاة، 1370، ص 350.
21ـ حسن بن محمد دیلمى، ارشادالقلوب، 1372، بیروت، دارالفکر، ج 1، ص 214.
22ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 83، ص 20.
23ـ میرزا جواد ملکى تبریزى، اسرار الصلوة، بى تا، ص 53.
24ـ محسن قرائتى، پرتوى از اسرار نماز، 1369، ص 160.
25ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 79.
26ـ الکسیس کارل، نیایش، ترجمه على شریعتى (مجموعه آثار شریعتى)، 1377، ج 8، ص 31ـ32.
27ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، مناجات «خمس عشره»،مناجات هشتم.
28ـ مهدى پروا، روان شناسى یکتاپرستى، 1380، ص 78.
29ـ همان، ص 86.
30ـ دیل کارنگى، آیین زندگى،ترجمه ریحانه سیف،1380، ص203.
31ـ نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، 1372، خطبه 225.
32ـ شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 632.
33ـ میرزا جواد ملکى تبریزى، اسرارالصلوة، ص 426.
34ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 82، ص 310.
35ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 8، ص 333.
36ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 3، ص 4.
37ـ عبدعلى جمعه حویزى، نورالثقلین، ج 4، ص 161.
38ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 5 ،ص 371.
39ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 33، ص 449.
40ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 40، ص 12.
41ـ محمدتقى مصباح، راهیان کوى دوست، 1376، ص 233.
42ـ محمد محمدى رى شهرى، پیشین، ج 7، ص 166.
43ـ نهج البلاغه، تنظیم صبحى صالح، خطبه 222.
44ـ قتیبه دینورى، عیون الاخبار، 1373، ج 2، ص 28.
45ـ امام خمینى، دیوان، 1372، ص 79.


منبع: ماهنامه معرفت ، شماره 84




      

برای نماز اول وقت نقشه بکشید!

79810324370235393212

لابد یک سری هست در نماز اول وقت خواندن که این قدر بزرگان دین به آن تاکید می کنند، شاید جوان به‌خصوص در این زمان‌هایی که شب‌‌ها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق می‌افتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم، اما باید در نظر بگیریم که یکی از نمازهایمان نماز صبح است که خیلی هم اول وقت خواندنش مهم است. بنابراین برای آن ‌هم باید نقشه داشته باشیم تا حتماً در طرحمان آن را هم به اول وقت برسانیم. اما مشکلش خیلی بیشتر از ظهر و عصر و مغرب و عشاء است.


مثلاً ممکن است که دانشجویی وقت نماز ظهر و عصرش در کلاس مشغول باشد. ما نمی‌گوییم که کلاس را بشکند و بیرون بیاید، اما هر وقت که کلاس تمام شد، بلافاصله برود نمازش را بخواند. دیگر نرود مثلاً یک ناهاری با خیال راحت بخورد و یک ساعتی هم استراحت، نه. نمازمان را می‌خوانیم. دست ‌کم وضو می‌گیریم و نماز ظهر را می‌خوانیم تا از اول وقتش خیلی دیر نشود. بعد هم اگر گرسنه بودیم، ناهار می‌خوریم و نماز عصرمان را بلافاصله می‌خوانیم. این نماز اول وقت را برایش بکوشیم.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

«اول سال که میشود انسان فکر کند که خب حالا این سال و قبلش هر جور بود، گذشت و الآن یک رابطه جدیدی تعریف کنیم با خدای متعال… اگر چنانچه شروع اهتمام از همین نماز باشد، نماز چون خیلی مهم است، این خیلی کارگشاست. نماز را انسان خوب بخواند، با توجه بخواند، حضور قلب داشته باشد.» 


شیطان از چه کسی هراس دارد؟

اگر روایت این باب را دیده باشیم، می‌فرماید که شیطان از کسی که نمازش را اول وقت می‌خواند و بر آن مراقبت می‌کند، همیشه ترسان است. «لایَزالُ الشّیطانُ زائِلاً مِن بَنی ‌آدم». این نکته را هم به نماز اول وقت اضافه کنیم که نماز صحیح بخوانید. بنابراین برای این‌که نماز صحیح باشد، من ناگزیرم که رکوع صحیح بیاموزم، غسل صحیح بیاموزم، یک حمد و سوره‌ی صحیح بیاموزم و مسائل دیگر نماز را بیاموزم که اگر کلش را جمع کنی، ممکن است در سه چهار ساعت بشود به همه‌‌اش پرداخت.


تقلید صحیح؛ یعنی می‌پرسم و عمل می‌کنم. چند مسأله در باب وضو باید بخوانم؛ مثلاً به اندازه‌ی دو صفحه رساله، برای غسل باید دو صفحه رساله بخوانم، برای نمازم هفت، هشت صفحه باید بخوانم تا مسائل اصلی را یاد بگیرم. چون جوانم، زودتر یاد می‌گیرم. بعد هم دو بار، سه بار یا بیشتر پیش معلم می‌خوانم تا تصحیح شود.


من به یک نماز صحیح احتیاج دارم و بعد از آن به یک نماز اول وقت. جوان مادامی که نمازش را صحیح می‌خواند، نمازش را دقت می‌کند، مواظبت می‌کند و اول وقت می‌خواند، شیطان ترسان است. نه این ‌که جوان از شیطان ترسان باشد؛ شیطان از آن جوان ترسیده است. اگر انسان این‌گونه نباشد، آن‌وقت شیطان طبق روایات، انسان را به جاهایی می‌برد که دیگر برگشت ندارد.


اگر می‌خواهید همیشه سالم و محفوظ بمانید، نماز اول وقت بخوانید. نماز اول وقت ایجادکننده‌ی ترس از خداست. بعضی جوان‌ها دو دقیقه نماز می‌خوانند؛ نه دو دقیقه و نه نیم ساعت. ما که یک ذره بیشتر کِش می‌دهیم -که آن‌ هم از روی عادت است و قیمت ندارد- می‌شود پنج دقیقه. «سبحان ربی العظیم و بحمده» را صحیح بگو؛ یک بار بگو، اما صحیح و با آرامش بدن. صحیح خواندن نماز مثل این است که انسان به دیوار مستحکمی تکیه کرده باشد. این امر را اگر شما به‌دست بیاورید، حتی با نیروی خیلی زیاد هم این زمین نمی‌خورد. شاید تکان بخورد، اما زمین نمی‌خورد. ممکن است حوادث مهمی هم برایش پیش بیاید، اما آن حوادث با نماز اول وقت و صحیح، او را به زمین نمی‌زند.


منبع: khamenei.ir




      

آثار و فواید نماز جماعت

در مورد نماز جماعت فواید و آثار آن خواهشا کاملا برام توضیح بدید؟

پرسشگر عزیز، در باب فضیلت و آثار نماز جماعت روایات بسیاری وجود داردکه به حدیثی اشاره می کنیم:ای محمد! اگر مومن تکبیره الاحرام را با امام جماعت درک نماید از 600 هزار حج و عمره و از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ به هفتاد هزار برابر؛ یک رکعت نمازی که مومن انجام دهد با امام بهتر است از صد هزار دینار که صدقه بدهد بر مساکین، و سجده ا ی که مومن با اامام جماعت انجام دهد از آزاد کردن صد بنده بهتر است.(عروة الوثقی، ص 762)
پاسخ تفصیلی:
? اهمیت نماز جماعت
غیر از آثار فردی و اجتماعی نماز جماعت(که به آنها اشاره خواهدشد)پاداش‏های عظیمی برای آن بیان شده که در اینجا به بعضی ازروایات، اشاره می‏شود. از رسول خدا(ص)نقل شده که: «من سمع النداء فلم یجبه من غیرعلة فلا صلاة له‏» (1) نماز کسی که صدای اذان را بشنود و بی دلیل، در نماز جماعت ‏مسلمانان شرکت نکند، ارزشی ندارد.
در حدیث، تحقیر نماز جماعت، به منزله تحقیر خداوند بشمار آمده‏ است: «من حقره فانما یحقر الله‏» (2) شرکت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بیمه می‏کند. (3) و برای هر گامی که به سوی نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب ‏و حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همین که کسی برای شرکت در نماز جماعت از منزل خارج ‏می‏شود، یا در مسجد، در انتظار نماز جماعت ‏به سر می‏برد پاداش کسی ‏را دارد که در این مدت، به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بیشتر باشد، پاداش آن بیشتراست. این کلام رسول خداست که فرمود: «ما کثر فهو احب الی الله‏» (6) حدیث جالبی در بیان فضیلت نماز جماعت است که قسمتی از آن ‏در رساله‏های عملیه هم ذکر شده است. ترجمه تمام حدیث چنین است: رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:جبرئیل پیش حضرت رسول صلی الله علیه وآله آمد (با 70000ملک بعد از نماز ظهر)گفت یا محمد!همانا خداوند بر تو درود میفرستد وبرای شما هدیه ای فرستاد که به پیامبران دیگر نفرستاده است.فرمود چیست؟جبرئیل فرمود:
1)سه رکعت نماز وتر(دورکعت شفع ویک رکعت وتر)
2)نمازهای پنج گانه به جماعت
حضرت رسول صلی الله علیه وآله پرسید مگر نماز جماعت چه فایده ای برای امت من دارد؟
فرمود: اگر در نماز جماعت دونفر اقتدا کنند خدا برای هریک نفر در هر یک رکعت 150 نماز مینویسد. اگر سه نفر باشند برای هررکعت 600 نماز برای هریک مینویسد. اگر چهار نفر باشند برای هر رکعت برای هر نفر1200 نماز مینویسد. برای شش نفر برای هرررکعت 4800نماز برای هر فرد مینویسد. برای هفت نفر برای هر نفر وهررکعت9600نماز نوشته میشود. برای هشت نفر برای هر نفر وهررکعت 19200نماز مینویسد. زمانی که نه نفر باشند برای هر نفر وهررکعت 36400 نماز مینویسد. برای ده نفر برای هر نفر وهررکعت 72800نماز نوشته میشود.گر تعداد افراد از ده نفر گذشت دراینصورت اگر آسمان صفحه وکاغذ ودرختان قلم وجن وانس وملائکه نویسنده باشند نمیتواند ثواب یک رکعت از آن را بنویسند.همین که عدد افراد از ده نفر گذشت، حساب آنرا جز خداکسی نمی‏داند. (7) در حدیث دیگر است: هر که نماز جماعت را دوست ‏بدارد، خدا و فرشتگان او را دوست می‏دارند. (8) در زمان پیامبر(ص)هرگاه افراد نماز جماعت کم می‏شدند، آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد می‏پرداخت و می‏فرمود: شرکت در نماز صبح و عشاء، بر منافقان از هر چیز سنگین‏تر است. (9) قرآن نیز، از اوصاف منافقان، بی حالی و کسالت هنگام نماز را بیان‏کرده است. (10) چرا که سحر خیزی و حضور در جماعت مسلمین، آن هم ازراه‏های دور و در گرما و سرما، نشانه صداقت در ایمان و عشق نمازگزار است.
حضور در نماز جماعت، خاص یک منطقه نیست. انسان در هر جا که باشد، خوب است‏ به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشویق‏ دیگران باشد.
رسول خدا(ص)در باره اهمیت جماعت، فرمود: «صلاة الرجل فی جماعة خیر من صلاته فی بیته اربعین‏سنة. قیل: یا رسول الله!صلاة یوم؟فقال(ص): صلاة‏واحدة‏» (11) یک نماز با جماعت، بهتر از چهل سال نماز فرادی در خانه‏است. پرسیدند: آیا فقط یک روز نماز؟ فرمود: بلکه یک نماز. و می‏فرمود: صف‏های نماز جماعت، همانند صف‏های فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولین نماز جماعتی هم که بر پا شد، به امامت رسول خدا و شرکت‏ حضرت علی (علیه السلام) و جعفر طیار(برادر حضرت علی(علیه السلام)) بود. همین که ‏ابوطالب، فرزندش علی(علیه السلام) را دید که به پیامبر اقتدا کرده، به فرزند دیگرش جعفر گفت: تو نیز به پیامبر اکرم اقتدا کن و این جماعت دو سه ‏نفری، پس از نزول آیه «فاصدع بما تؤمر» بود، که فرمان به علنی ساختن‏دعوت و تبلیغ می‏داد. (13)
? آثار نماز جماعت
بر پایی فریضه‏های دینی به صورت دسته جمعتی، غیر از پاداش‏های فراوانی که یاد شد، در زندگی فردی و اجتماعی امت مسلمان نیز، آثارمثبت و فراوانی دارد که به برخی اشاره می‏شود:
1) آثار معنوی
بزرگترین اثر معنوی نماز جماعت، همان پاداش‏های الهی است که گفته شد. روایت است که شبی، علی علیه السلام تا سحر به عبادت ‏مشغول بودند. چون صبح شد، نماز صبح را به تنهائی خواندند و استراحت ‏کردند.
رسول خدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید، به خانه اورفت. حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏داری علی(ع)و عذر او از نیامدن به‏مسجد سخن گفت. پیامبر فرمود: پاداشی که بخاطر شرکت نکردن در نماز جماعت صبح، از دست علی(ع) رفت، بیش از پاداش عبادت تمام‏شب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است: لان اصلی الصبح فی جماعة احب الی من ان اصلی لیلتی‏حتی اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعت‏بخوانم، در نظرم محبوب‏تر ازعبادت و شب زنده‏داری تا صبح است.
بخاطر همین فضیلت و پاداش‏هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفر بیشتر شود، اگر تمام آسمان‏ها کاغذ، و دریاها مرکب و درخت‏ها قلم شودو فرشتگان بنویسند، پاداش یک رکعت آنرا نمی‏توانند بنویسند.(16) و نماز جماعت ‏با تاخیر، بهتر از نماز فرادی در اول وقت است. (17)
- آمرزش گناهان:یکی از مواردی که سبب مغفرت وآمرزش گناهان میشود,شرکت مداوم درنماز جماعت ومحافظت از آن است. درحدیثی از امام باقر( علیه السلام )چنین میخوانیم:سه چیز است که موجب کفاره وآمرزش گناهان میشود:1. وضوی کامل در هوای سرد2. درشب وروز برای نماز ها قدم برداشتن3. محافظت ومداومت بر نمازهای جماعت. درحدیثی رسول الله صلی الله علیه وآله میفرمایند:کسی که در نماز جماعت با ایمان وقصد پاک وخشنودی خدا داخل شود,اعمال خود را از سر گیرد(یعنی گناهانش بخشیده میشود)
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله):کسی که بسوی مسجد گام بر میدارد وتا هنگامی که به خانه اش بر میگردد خداوند 10 گناه از نامه عملش پاک میکند.
- انتظار نماز جماعت وکفاره گناهان: چه اسرار وآثاری در نماز جماعت است که رفتن به آن انتظار آن وبرگشتن از آن وخواندن نماز جماعت موجب بخشش گناهان است؟درحدیثی از ابی الحسن (علیه السلام) داریم: انتظار نماز جماعت از جماعتی تا جماعتی دیگر کفاره گناهان است.
- سبب محو گناه: در حدیثی دیگراز ایشان داریم: آگاه باشید هرکس به طرف مسجد برای اقامه نماز جماعت حرکت کند برای هر قدم هفتاد هزار گناه وسیئه از او محو میشود.!
- نجات از دورویی ونفاق: نفاق ودورویی این است که انسان حال وظاهر خود را طوری به دیگران نشان دهد که باطن قلب وسیره اش جز آن است واین یکی از بیماری های روح وروان است.وقرآن مجید به شدت از نفاق نهی کرده وجایگاه منافقان را در آتش جهنم قرار داده است.رسول اکرم (صلی الله علیه وآل) می فرمایند:کسی که در دنیا دو رو باشد در قیامت با دوصورت آتشین محشور میشود وبرای درمان وعلاج این خطیئه بزرگ ونقص آشکار راههایی وجود دارد که یکی از راههای آن شرکت مداوم درنماز جماعت است که دل وجان آدم راصفا میبخشد و روح اخلاص در وجودش پدیدار میشود.
-هفتاد هزار حسنه؛ رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):آگاه باشید هر کس برای اقامه نماز جماعت به سوی مسجد گام بردارد برای هر قدمش هفتاد هزار حسنه منظور میشود.
- سبب دعای خیر فرشتگان: در حدیثی از امام صادق( علیه السلام) داریم: هیچ بنده ای از شیعیان ما به نماز نمی ایستد مگر اینکه به شمار مخالفینش فرشتگان پشت سر او به نماز می ایستند وبرای او دعای خیر میکنند تا ازنماز فارغ شود. در حدیثی دیگر از امام صادق (علیه السلام) داریم: همانا خداوند وفرشتگانش بر کسانی که صف اول نماز جماعت را به هم میپیوندند درود میفرستد.رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): وقتی شما از خانه خارج میشوید باطهارت باشید وشرکت در جماعت مسلمین بکنید وانتظار نماز باشید دراین صورت ملائکه برای شما دعا میکنند, خدارا اورا بیامرز خدایا بر او رحم کن.
- سبب نزدیکی به خداوند؛ یکی دیگر از آثار نماز جماعت اینست که هرچقدر درنماز جماعت شرکت کنید درجه تان بالاتر میرود وبه خدا نزدیکتر میشوید .همانطور که خود نماز موجب قرب الهی است شرکت در نماز هم موجب قرب است ودرروایات وارد شده که نماز گزاران محبوب خداوندند.در حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) داریم هرکس یک قدم به سوی نماز جماعت بردارد یک درجه به خدا نزدیکتر میشود.
- استجابت دعا؛ خدا درقرآن وعده استجابت داده و فرموده مرابخوانید تا استجابت کنم.رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):همانا خداوند از بنده اش زمانی که به نماز جماعت مشغول است وسپس از او حاجتی بخواهد که بر آورده نشود حیا میکند تا اینکه ان را اجابت کند.
- مایه رحمت: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): جماعت مایه رحمت و وتفرقه موجب رنج وعذاب است
- تاثیر نماز صبح به جماعت: درحدیثی امام صادق (علیه السلام) نماز صبح وعشاء را دشوار میداند ونشانه مومنین واقعی اینست که نماز صبح را به وقتش وبه جماعت بخوانند ومیفرمایند رسول خدا روزی پس از ادای نماز صبح در مسجد رو به اصحاب کرده واز حال مردانی که نامشان را یک به یک برد وپرسید که ایا در نماز جماعت شرکت کرده اند...اصحاب گفتند خیر!. بعد فرمودند.براستی که هیچ نمازی برمنافقان از نماز صبح ونماز عشاء سخت تر نیست درحدیثی دیگر از ایشان داریم اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم محبوبتر از عبادت وشب زنده داری تا صبح است. امیر المومنین علی (علیه السلام):کسی که نماز صبحش را به جماعت بخواند نمازش در میان نماز نیکان بالا میرود وآن روز در جرگه پارسایان نوشته میشود.
- موجب خشنودی خداوند: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):سه گروهند که خداوند از آنان خشنود است:
1)کسی که نماز شب میخواند2)جمعی که نماز جماعت تشکیل میدهند.3)دسته ای که در برابر دشمن در راه خدا صف آرایی کرده اند.
- کمال نماز در جماعت است: امام باقر (علیه السلام):کسی که همسایه مسجد است وبه جماعت حاضر نمیشود نمازش کامل نیست مگر اینکه مریض باشد یا عذر موجه داشته باشد.
- خوش بینی مردم :پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود : هر که نمازهای پنجگانه را با جماعت بخواند به او گمان هر خیر و نیکی را داشته باشید .
- مونس در قبر: پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود : آگاه باشید هر که به طرف مسجد برای اقامه نماز جماعت حرکت کند ، به هر قدمی هفتاد هزار حسنه و ثواب برای او نوشته شود. و اگر در همین حال بمیرد . خداوند هفتاد هزار فرشته بر او بگمارد که او را در قبرش زیارت کنند و در تنهایی مونس او باشند و برایش استغفار کنند تا برانگیخته شود .
- عبور از صراط : رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود : هر کس در هر کجا که باشد اگر بر جماعت مداومت کند ، مانند برق سریع و درخشان همراه نخستین گروه بهشتان از روی صراط می گذرد.
- آزادی از آتش دوزخ :رسول خدا (ص) فرمود: هر کس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و بطور مرتب نماز گزارد . دو برکت نامه و سند رهایی بخش به او می دهند : نجات از آتش و رهایی از نفاق
- نجات از مراحل ترسناک قیامت: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: در روز قیامت خداوند ، همه انسانها را برای حساب گرد میآورند. پس هر مومنی که در نماز جماعت شرکت کند، خداوند سختی ها و دشواری های روز قیامت را رایش آسان می سازد : آنگاه فرمان می دهد که او را روانه بهشت سازند.
2) آثار اجتماعی
نماز جماعت، مقدمه وحدت صفوف و نزدیکی دلها و تقویت کننده‏ روح اخوت است.
نوعی حضور و غیاب بی تشریفات، و بهترین راه شناسائی افراداست.
نماز جماعت، بهترین، بیشترین، پاکترین و کم خرج‏ترین‏اجتماعات دنیاست و نوعی دید و بازدید مجانی و آگاهی از مشکلات و نیازهای یکدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعی بین آحاد مسلمین است.
3) آثار سیاسی
نماز جماعت، نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجام ‏صفوف است.
تفرقه‏ها را می‏زداید، بیم در دل دشمنان می‏افکند، منافقان را مایوس‏می‏سازد، خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت، نمایش حضور در صحنه و پیوند«امام‏»و«امت‏» است.
4)آثار اخلاقی، تربیتی
در نماز جماعت، افراد در یک صف قرار می‏گیرند و امتیازات موهوم صنفی، نژادی، زبانی، مالی و. . . کنار می‏رود و صفا و صمیمیت و نوعدوستی در دلها زنده می‏شود و مؤمنان، با دیدار یکدیگر در صف ‏عبادت، احساس دلگرمی و قدرت و امید می‏کنند.
نماز جماعت، عامل نظم و انضباط، صف ‏بندی و وقت‏شناسی‏است. روحیه فردگرایی و انزوا و گوشه‏گیری را از بین می‏برد و نوعی مبارزه ‏با غرور و خودخواهی را در بر دارد.
نماز جماعت، «وحدت‏»در گفتار، جهت، هدف و امام را می‏آموزد و از آنجا که باید پرهیزکارترین و لایق‏ترین اشخاص، به امامت نمازبایستد، نوعی آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت، کینه‏ها و کدورت‏ها و سوء ظن‏ها را از میان می‏برد و سطح دانش و عبودیت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزایش می‏دهد.
به خاطر اینهمه آثار است که به نماز جماعت، آنهمه توصیه شده‏ است. حتی نابینایی وقتی از حضور پیامبر، اجازه خواست که به مسجد نیاید، آنحضرت فرمود: از خانه تا مسجد، ریسمانی ببندد و به کمک آن، خود را به نماز جماعت‏برساند. (18) و نیز، نابینایانی که اجازه ترک شرکت‏در نماز خواستند، رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف دیگر، برخورد شدید نسبت‏به کسانی که به نماز جماعت ‏اهمیت نمی‏دهند، نشان دیگری بر اهمیت و سازندگی آن است. در حدیث است که به چنان کسان، همسر ندهید (20) و معرف آنان‏نشوید. (21)
پی‏نوشتها:
1- وسائل، ج 5 ص 375، کنز العمال، ج 8 حدیث 22799.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1 ص 377.
3- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
4- کنز العمال، ج 8 حدیث 22815 از پیامبر اسلام(ص).
5- کنزالعمال، ج 8 حدیث 22818 و 22827.
6- کنزالعمال، ج 8 ص 258.
7- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 487، رساله حضرت امام، مسئله 1400.
8- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
9- کنزالعمال، ج 8 ص 256.
10- و اذا قاموا الی الصلوة قاموا کسالی(نساء، آیه 142).
11- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 488.
12- همان مدرک.
13 همان مدرک، ص 689، وسائل، ج 5 ص 373.
14- سفینة البحار، ج 1، جماعت.
15- کنز العمال، ج 8 حدیث 22792.
16- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1400.
17- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1402.
18- وسائل، ج 5 ص 377.
19- کنزالعمال، ج 8 ص 255.
20- و21- سفینة البحار، ج 1، جماعت.




      
   1   2      >